بند چهارم: تعدیل جاه طلبی

 

در اسلام به جای اینکه انسان غریزه اش را سرکوب کند باید آن را تعدیل نماید.اینکه از نظر دین هیچ چیزی در این دنیا بیهوده آفریده نشده است و در هر چیزی حکمتی پنهان است سخنی قرآنی است.«وَ مَا خَلَقنَا السَّمَوَاتِ وَالأرضَ وَ مَا بَینَهُمَا لَاعِبی.»[۱۴۴]حس برتری جویی،جاه طلبی نیز بیهوده نیست.به همین دلیل است که امروزه بشر کره خاکی را به تسخیر خود درآورده،به اعماق اقیانوس ها رفته و در سر سودای تصرف کرات دیگر را دارد. همه و همه از حس جاه طلبی و دیگر غرائظ انسان نشأت می‌گیرد.اما اگر همین حسی که با محیط پیرامونی و با طبیعت دارد بخواهد با افراد دیگر داشته باشد و بخواهد دیگران را تحت سیطره خود در بیاورد بسیار مذموم است.پس باید این حواس و غرائظ در انسان کنترل شود و به مسیر صحیح هدایت گردد.[۱۴۵] مانند میل جنسی که در انسان برای بقای نسل و رسیدن به آرامش روان در کنار همسر و رشد بعد روحی قرار داده شده ولی انسان آن را در مسیر دیگری ممکن است استفاده کند.پس ما در اینجا نباید بگوییم که میل جنسی یک شر ذاتی است،بلکه برای انسان بسیار هم مفید است ولی باید هدایت شود و در مسیر و موقع درست مورد استفاده قرار گیرد. یکی از دلایلی که به دست آوردن مقامات و پول و ثروت و شهرت و سایر شهوات نمی توانند برای انسان آرامش خاطر بیاورند و باعث راحتی انسان گردند این است که غالبا این ها با تضییع کردن حق دیگران و یا نارضایتی و بد رضایتی افراد به دست می‌آید،وهمین ناحقیها و عدم رضایت و دلخوریها باعث می شود که آرامش خاطر از انسان گرفته شود و ظلمی است که بر بنده خدا وارد می شود بدون شک در زندگی آن فرد جاه طلب و زیاده خواه نیز اثر دارد.حداقل آن این است که وجدان اخلاقی او را درگیر می‌کند به صورتی به شکل موضوع آزار دهنده ای همیشه همرام آن فرد خواهد بود.[۱۴۶]

 

در قرآن کریم در موارد بسیاری صحبت از بازیچه بودن دنیا،عدم وابستگی به دنیا،و بی اهمیت بودن آن صحبت شده است. قرآن مقام دنیا را اینچنین در چشم انسان تصویر می‌کند بازیچه،لهو،دار غرور،تا توجه انسان را بسوی دیگری جلب کند و او را از اسارت طمع و جاه طلبی و به دست آوردن مقامات آن آزاد می‌کند.لهو چیزی است که آدمی را از امور مهم باز می‌دارد،سر انسان را گرم می‌کند تا او از مسائل دیگر غافل شود و اموری که انسان بدان منظور آفریده شده باز می‌دارد و آدمی را سرگرم موهومات غیر واقعی می‌کند.[۱۴۷] به طور مثال اگر بچه ای مدام مشغول بازی‌های ‌کامپیوتری و تماشای تلویزیون و وقت گذراندن با دوستان خود شد دیگر نمی تواند به درس خود برسد که امری مهم برای او می‌باشد.«وَ مَاالحَیَاهُ الدُّنیَا إِلَّا لَعِبٌ وَ لَهوٌ:و زندگی دنیا جز لهو و لعب چیزی نیست»[۱۴۸]

 

«وَ مَا الحَیَاهُ الدُّنیَا إِلَّامَتَاعُ الغُرُورِ: و زندگی دنیا جز کالای فریب چیزی نیست.»[۱۴۹]

 

همین حدیث بسیار زیبا از امام علی(ع) کافیست که فرد باهوش به دنبال جاه و مقامات دنیایی نباشد:«دوستان خدا آنانند که به باطن دنیا نگریستند،هنگامی که مردم ظاهر آن را دیدند،و به فردای آن پرداختند،آنگاه که مردم خود را سرگرم امروز آن ساختند،پس آنچه را از دنیا ترسیدند آن را بمیراند،‌می‌راندند؛و آن را که دانستند بزودی رهایشان می‌کند،راندند،و بهره گیری فراوان دیگران را از دنیا خوار شمردند،و دست یافتنشان را بر بهره های دنیایی از دست دادن سعادت آخرت خواندند.[۱۵۰] روانشناسان معتقدند که تصّورات ذهنی انسان از دیگران در نوع ارتباط یا رفتار با دیگران مؤثر است.این که من ‌در مورد دیگری چه فکری می کنم خود را بالاتر از او یا همسطح او میبینم. اگر خود را بالاتر ببینم این رفتار نتیجه اش توهین و تحقیر و برانگیختن عقده در آن فرد است.این حس جاه طلبی لوازمی را نیز در پی دارد که انسان را از خود و اجتماع اطرافش دور می‌کند.[۱۵۱] ثمره اش افزودن تکبر و غرور در “من” و مستعد ساختن دیگری به ارتکاب انواع جرم،خواه به طور مستقیم و علیه شخص متکبر و توهین کننده،خواه به طور غیر مستقیم مانند برطرف کردن عقده های حقارت فرد و کسب مقام و قدرت و ثروت از طرق نامشروع.

 

قرآن نمونه ای از انسانهایی را معرفی می‌کند که علاوه بر اینکه به کسب و کار مشغول هستند اما کار و تجارت آن ها را از یاد خدا غافل نمی کند: «رجالٌ تَلمیهِم تِجارَتُ وَ لا بَیعُ مِن ذَکِرَ اللهِ وَ اَقامَ الصَّلاهِ وَ ایتاءِ الزَّکاهِ یَخافونَ یَوماٌ تَتَقَلَّبُ فِیهِ القُلُوبِ وَ البصار: انسان هایی که هیچ کسب و کار و تجارتی آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و دادن زکات غافل نکند،و از روزی می ترسند که دلها و دیدگان در آن روز دگرگون شوند.[۱۵۲] تمامی تلاش انبیا این بوده که با نفی هر نوع بندگی انسان‌ها را بسوی آن معبود یگانه سوق دهند.[۱۵۳]

 

مبحث دوم: مبانی اجتماعی

 

در این فصل به مبانی اجتماعی باورهای دینی مانند: زیستن مسالمت آمیز افراد در کنار یکدیگر و عدالت اجتماعی به عنوان یکی از شاخصه های باور دینی و اعتقاد مذهبی افراد و نقش اجتماعی آن می پردازیم.

 

گفتار اول: باورهای دینی و اتحاد و همزیستی مسالمت آمیز

 

جامعه ای که در آن انسان هایی رفتار و زندگی می‌کنند که برای هر کاری حکمی دارند و هر عمل آن ها بازخواستی دارد و به اعمال آنان اجر و عقوبت و مزد تعلق می‌گیرد و هر کس در برابر اعمال خود مسئول می‌باشد و الگوها و نمادهای سازنده ای نیز دارند که از آن ها تأسی می‌کنند حتما جهت آن جامعه به سمت سعادت خواهد بود.جامعه ای که تمامی افراد آن مسئول وقایع اتفاقی پیرامون خود می‌باشند،درکنار یکدیگر با آرامش زندگی کنند،از رحمت خداوند مأیوس نشوند و امید به بهبودی داشته باشند،هیچگاه روح جمعی آن جامعه شکست نمی خورد.اینگونه افراد هر کدامشان در تلاش برای بهبود اوضاع جامعه خود می‌باشند.این انتظاری است که از یک جامعه دینی می رود که درآن افراد یک جامعه با استعانت از خدا با وحدت خود در مسیر سعادت گام بر می دارند.در این جامعه همسایه از حال همسایه خبر دارد،اگر فردی به زندان رفت دیگر اعضای جامعه مانند آموزه های عدالت ترمیمی که نهادهای مدنی به یاری خانواده او می‌روند به آن ها یاری می رساند تا خطر وقوع جرم از سر آن خانواده و اجتماع آن رفع شود.[۱۵۴] «یا ایُّها الَّذینَ آمَنوا اِصبَروُا وَ صابِروُا وَ رابِطوُا وَ اَتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ:ای کسانی که ایمان آورده اید،بردباری کنید و با هم سازش و پیوند کنید و از خدا پروا نمایید،امید است که رستگار شوید.»[۱۵۵] سعادت حقیقی وقتی در جامعه حاصل می شودکه پذیرش همگانی و روابط مسالمت آمیز،کامل و همه جانبه و از سوی همه افراد آن جامعه صورت پذیرد.دمیدن روح صداقت و پیوند با یکدیگر و پرهیز از پراکندگی و دعوت و یاری به نیکی ها در امور خیر باعث تعالی یک جامعه است.«وَ تَعاوَنوا عَلی البِرِّ وَ التَّقوی:و در نیکوکاری و پرهیزکاری با یکدیگر همکاری کنید.»[۱۵۶] انسان صالح انسانی است که خود را در قبال افراد دیگر جامعه مسئول ببیند و در جهت تعمیق پیوندها و رفع کدورت ها تلاش می‌کند و آسایش خود را در آسایش همگان می جوید.[۱۵۷]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...